قدس آنلاین - «میخواهمت/ به اندازه یک ترمز/ احمقانه است؟/ نه/ من در یک تصادف کشته شدهام»*
آنچه در شعر اتفاق میافتد نامنتظره است اما هرگز این نامنتظرگی دلیل شعریت نیست بلکه مدلول آن است. اگر نامنتظرگی فینفسه شعرآفرین بود، افزایش سی چهل درصدی قیمت ارز بیهیچ دلیل ارضی و سماوی یک شعر بود! (البته این مثال خیلی هم نامنتظره نبود!) حتی انتخاب دونالد ترامپ به سمت ریاستجمهوری آمریکا هم میتوانست شعر بدی نباشد!
نامنتظرگی شعر حاصل نوع کاربرد زبان، دروغ متن و فریب مخاطب و افشای این فرآیند در ذهن اوست. این همه در سایة منطق متن اتفاق میافتد که از آن با عنوان اتفاق شعری یا اتفاق شاعرانه یاد میشود.
اولین نامنتظرگی شهر پارسا چناری میزان علاقه و عشق راوی به محبوب خود است؛ دوستداشتنی به اندازه یک ترمز! پس یکه میخوریم و شعر را ادامه میدهیم.
شاعر با طرح سؤالی تحقیرآمیز، خواننده را بیشتر و بیشتر کنجکاو میکند. آخر این چه مقایسه احمقانهای است؟!
اما شعر در پایان خود از خود رازگشایی میکند. ما تا به حال داشتیم شعر را از زبان یک مرده میشنیدیم و این همان نامنتظرگی دوم و پایانی است؛ ضربه نهایی!
راوی در اغراقی شاعرانه حتی پس از مرگ عاشق است؛ عشقی به اندازه زندگی، به اندازه ترمزی که میتوانست زندگی او را نجات دهد. این شاعرانگی مدیون تخیل و نوع کار با زبان روزمره است و نامنتظرگی محصول این شاعرانگی است.
* «زمزمههای گلادیاتور»، پارسا چناری، فصل پنجم، ۱۳۹۵، صفحه ۱۱.
نظر شما